یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

Islam and Republic

چند ماه گذشته کار زار بازگشت به بحث جمهوریت و یا اسلامیت نظام که همان حکومت اسلامی است بوده است. لذا خواستم تا در بحثی کوتاه صغیر بودن تئوری جمهوری اسلام که همان مردم سالاری دینی است را نشان دهم و از طرفی تلاش موفقیت ناپذیر کسانی چون محمد خاتمی و شیرین عبادی و دیگر روشنفکران دینی را نقدی سطحی کرده باشم

جدا از اشکال مختلف دمکراسی و یا دیکتاتوری سوال اصلی ای ک هر سیستم حکومتی می بایست جواب دهد این است که معتقد به اصالت انسان هست یا جایگزینی برای آن دارد همچون مذهب و یا ایدولوژی. اما اصالت انسان به این معنی است که منشاء همه حقوق و اخلاق انسان است و عقل جمعی برتر از هر سنت و مکتبی است. انسان بعنوان موجودی خردمند وابسته به خویش و مستقل از هر تعریف و مکتبی است که در جای خرد او بنشیند. به بیانی ساده تر انسان برای خود می تواند تصمیم بگیرد و احتیاج نیست نظر او با کتابی آسمانی سنجیده شود تا درستی آن ثابت شود. اینکه بالاتر از خرد چیزی نیست اصالت انسان است.

حال چگونه می توان سیستمی داشت که هم به اصالت اسلام و دین پایبند باشد و هم به اصالت انسان؟ هیچ یک از بزرگانی که سعی در ادغام این دو دارند نمی توانند جواب بدهند که وقتی رای مردم مخالف دین بود سیستم کدام را انتخاب خواهد کرد. روشنفکران دینی سعی دارند با ارزش گذاری معنوی انسان و قدر نهادن به صفات والای انسانی ، حقوق انسانی او را محافظت کنند و تا آنجا که ممکن است شرایط شهروندی را برای انسانها نزدیک به جامعه انسان مدار کنند. شرایطی چون انتخابات سالم ، سیستم دادرسی عادل ، احترام به محیط خصوصی و برابری در برابر موقعیت ها وغیره. اما متاسفانه این حداقلی دست نیافتنی است چون خرد انسان در این بحث محدود است و اصالتی ندارد. این جواب های ظاهر فریب به این واقعیت که شعاع دخالت خرد تا کجا است جوابی نمی دهند چون شعاع آن نرسیده به اصول دین است. و از طرفی دیگر نمی دانند تا کجا دخالت دین را درتصمیمات حکومتی و شخصی محدود کنند.

هرچند این تفکر جدید خود حرکتی مترقی به جهت دمکراسی است اما راه رفته ایست که غرب تجربه کرده و نتیجه اش انسان محوری کامل است.
روشنفکران دینی در ترس دین ستیزی جامعه انسان محورند در حالی که چنین الزامی در این نگاه وجود ندارد. انسانها می توانند دین دار باشند اما در جامعه ایی انسان مدار زندگی کنند.

آن نگاهی که روشنفکران دینی در سر دارند تا با حفظ دین به انسان والا در جامعه دست یابند و دین را عاملی کنند در ارتقاء انسان می باست از جهتی دیگر بان نگاه شود.

آنها نگرانند که رفتاریا خرد جمعی انسانها الزاما بهترین نیست و باید آنرا با دین کنترل کرد و دین را طوری نگاه کرد که در آن به انسان قدر نهاده است و لزا با جنبه های غیر انسانی و ناعادلانه مبارزه کرد تا انسانها در جامعه ای عادلانه ، یا جامعه ایده آل اسلامی زندگی کنند.

اما این بحث باید اینطور مطرح شود که جامعه می بایست انسان و حقوق انسانی را سر لوحه و دور از تجاوز قدرت ویا هر مکتبی نگاه دارد و در سایه این تفکر انسانهای جامعه تا جایی که انسان مداری جامعه را نفی نکنند مجاز به تجربه و ترویج هر مکتبی خواهند بود. می توانند مسلمان باشند و حزب اسلامی داشته باشند ودر مجلس شرکت کنند و قوانینی که فکر میکنند درست است را تصویب کنند اما آن قوانین نباید اصول انسان محوری را نقض کند.
این همان اتفاقی است که مثلادر امریکا میافتد. بنیاد های مذهبی از سیاست هایی که با آموزش های مذهبی آنها انطباق دارد حمایت می کنند و باعث افزایش نفوذ این تفکر در جامعه آمریکا میشود. از طرفی قانون اساسی آمریکا همچون دژی مستحکم در برابردست درازی به خرد و حقوق انسان توسط هر تفکری ایستاده است.

لذا این بحث جمهوری اسلامی تا جایی درست و عملی است که آنرا یک جمهوری برای شهروندان یا کشوری مسلمان بدانیم و نه بیش. یعنی جمهوریت اصل باشد و اسلامیت تنها صفتی برای مفعولان این سیستم ، این صفت تنها جنبه اطلاع رسانی سیاسی داشته و نه هیچ جنبه عملی در ساختار جمهوریت. به طور کلی سیستم جمهوری یا مردم سالار هیچ نوع قید ایدولوژیک نمی پذیرد.

یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۵

uranium enrichment and Iranian rights- غنی سازی اورانیوم وحق ایرانیان

ایران توانست اورانیوم را غنی کند. این خبری است که حاشیه ایی با ارزش دارد. قصد دارم سود و زیان این مسئله را از چشم مردم ایران بسنجم و به نقد دیگر توجیهات سیاسی آن بپردازم.

اول توضیح کوچکی که پرونده اتمی ایران چگونه به این مرحله رسید. ایران برای تقریبا پانزده سا ل به طور مخفی این برنامه را دنبال میکرد، بعد از اینکه این برنامه بر ملا شد این سعی کرد تا با شفاف سازی مسائل و با سیاست اینکه ما کار خلافی نمی کنیم، هرچند مخفی این کاررا کرده ایم، از ارجائ پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری کند. ایران موفق شد و انجام آن موفقتی استراتژیک برای تیم مزاکره کننده محسوب میشود. سپس ایران با استفاده از شکاف سیاسی آلمان و فرانسه در برابر آمریکا خواست که با این کشور ها وارد مزاکره شده و به یک توافق بلند مدت دست پیدا کند که حاصل کار پیمان پاریس بود. پیمان پاریس که درآن ایران بابت تعلیق برنامه غنی سازی خود برنامه های تشویقی زیادی همچون حذف تحریم اقتصادی ایران توسط آمریکا و سرمایه گذاری خارجی بالا و ساخت راکتورهای مدرن دریافت میکرد. اما اروپاییان از ایران می خواستند که ازحق خود بگذرد که ایران قبول نکرد رسما از حق خود بگذرد و دو سال مزاکره در این باب در حالی که ایران داوطلبانه برنامه های خود را متوقف کرده بود به نتیجه نرسید. در آخرین روزهای خاتمی ایران برنامه های خود را از سرگرفت که آغازی بود برای سیر جدید پرونده ایران که به شورای امنیت ختم شده است. طرح روسیه هم در آخر بی نتیجه ماندو ایران در یک طرف و دنیا در طرفی دیگر قرارگرفته اند. ایران سعی دارد به دنیا نشان دهد که ما دیگر تکنولوژی داریم و این برگشت پذیر نیست تا مذاکرات دست پرتری داشته باشد، هر چند آمریکا سوء استفاده کامل را از این اتفاق کرده و با کنار هم گذاشتن سخنان جنگجویانه احمدی نژاد و یکدنگی ایران در پیشبرد برنامه هسته، ایران را بزرگترین تهدید دنیای جدید معرفی کند. تا جایی که اکثریت مردم آمریکا موافق حمله نظامی به ایران هستند.

در این دوران احمدی نژاد با استفاده بهینه از این پرونده و تبدیل آن به یک پرونده ملی و قهرمان سازی های عوام پسند و پوپولیستی سعی دارد تا نگاه ها را از ناکارا بودن برنامه های معیشتی خود بردارد و خود را به مصدقی جدید تبدیل کند. تیم مزاکره کننده سعی دارد با اتکا به نقاط قوت ایران تا آنجا که ممکن است از موضع قوی تری برخوردار شود و فکر میکنند همیشه برای بازگشت وقت هست پس بگذار بلوف بزنیم و ببینیم چه می شود.

اما نقاط قوت ایران شامل نفت ، امنیت عراق و خاورمیانه می شود. اما ایران می داند که اوپک حاضر است افت فروش نفت ایران را تا یک سال جبران کن دو نقش ایران در عراق ، لبنان و فلسطین مسلما نقشی حیاتی و تاثیر گذار نیست هر چند بی هزینه هم نیست.

حال به بحث پیرامون این پرونده بپردازیم :

اول اینکه طبق ان تی پی ایران حق دارد به تکنولوژی هسته ایی صلح آمیز دسترسی داشته باشد اما بر طبق ضوابطی. که ایران متاسفانه این ضوابط را رعایت نکرده و تا به حال چندین بار گزارش های دروغ و کتمان کاری کرده است. اما این حقی است در کنار دیگر حقوق مردم ایران ، ایرانیان حق دارند از بهترین دانش پزشکی هم برخوردار باشند ، حق دارند امن ترین جاده ها را نیز داشته باشند ، حق دارند بهترین و پیشرفته ترین مراکز دانشگاهی و تحصیلی داشته باشند وکمتر از این نیست که آنها حق دارند که کار داشته باشند. حال هیچ یک از این حقوق برایشان مهیا نشده باید هزینه سنگین این دانش اتمی رابپردازند. براستی چرا؟ و اگر ایران بفرض پنج سال صبر میکرد و با مشوق های اقتصادی در جهت پیشرفت همه جانبه زندگی مردم حرکت میکرد عاقلانه تر بود یاشرایط بوجود آمده؟ شاید هم این یکی از دلایلی باشد که خارجیان را به این نتیجه میرساند که ایران که اینگونه به ر ودر رویی با جهان میرود حتما برنامه دیگری در سر دارد وگر نه چه عقل سلیمی و چه دولت خیر خواهی برای ملتش چنین مشکلاتی ایجاد میکند. از این است که آنها ایران را در راه بمب اتمی می بینند و نه انرژی اتمی.

از طرفی دیگر، چه عجله ایی برای این سوخت وقتی که راکتوری وجود ندارد ودر بهترین شرایط تا حد اقل پنچ سال آینده هم نخواهد بود، سوخت راکتور بوشهر هم طبق قرار داد با روسها باید بمدت ده سال توسط آنها تامین شود. پس این است که جهانیان باز هم توجیهات ایران را قبول نمی کنند.

دوم اینکه این پرونده ملی نیست! نمی دانم با چه منطقی این تبدیل به پرونده ملی شدولی آنچه روشن است سیاستی است که دولت احمدی نژاد برای سودجویی کامل از این پرونده به نحو زیرکانه ایی انجام داده است تا حتی قدرت مانور لایه های منطقی تر و صلح جوی تر نظام را به حداقل برساند. اما این پرونده در اصول هیچ جنبه ملی ندارد و می توانست به آسانی در حد مسایل وزارت امور خارجه حل شود. پرونده ملی پرونده ایست که زندگی و منافع ملت ایران، تمامیت ارضی ایران و یا حکومت منتخب مردم ایران در آن مطرح و ذی نفع باشد. پرونده ای همچون غرامت ایران از عراق بابت جنگ ایران وعراق که بفراموشی سپرده شده است و یا جزایر سه گانه خلیج فارس. این ملی کردن انرژی اتمی و قیاس با ملی کردن صنعت نفت و استفاده توام احساسات ملی و اسلامی حاکی از مستاصل بودن حکومت در حفظ این برنامه دارد.

سوم این غرور ملی و افتخار نتیجه گیری بی دلیلی از این پرونده و غنی سازی اورانیوم است. برنامه مضحکی که احمدی نژاد درمشهد انجام داد تنها برنامه ایی عوام فریب و دلقک گونه ایی بود که تنها تمسخر دنیا را برایمان خرید و نه افتخار. اولا تکنولوژی غنی سازی متعلق به شصت سال پیش است ، پس ما آنرا کشف نکرده ایم. دوما تمام دستورات و نقشه ها را که از عبدل قدیر خان پاکستانی خریده ایم و سانتروفوژها را هم از آفریقای جنوبی و کره شمالی ، حال مونتاژ یک تکنولوژی شصت ساله اینهمه افتخار برانگیز است؟ اگر فکرمیکنندهست ، پاکستان چه افتخاری برای خود خریده است با داشتن بمب اتم؟ آیا دردی از مردم پاکستان کم شده است؟ افتخار وقتی است که در بین کشورهای جهان جزو کشورهایی باشیم که بهترین شرایط زندگی برای شهروندانشان مهیاست و نه اینکه در ته جدول باشیم . افتخار به این است که کشوری نباشیم که رکورد دار فرار مغزها است. افتخار و غرور ملی از آن کشوری است که مردمانش در عدالت ، آزاد و مرفه زندگی کنند، ونه اینکه سوخت اتمی مونتاژ کنند.

در آخر بر این عقیده ام که سیاست تنش زدایی و کسب اطمینان بین المللی می بایست سرلوحه سیاست ایران قرار میگرفت و از رویارویی با دنیا دوری می جست. ایران بزرگترین اشتباهی که کرده بوجود آوردن شرایطی بود که آمریکا و اروپا را در برابر ایران متهد کرد و پرونده را به شورای امنیت فرستاد. و ایران باید بداند اگر ایران با شوروی و چین قرار داد تجاری دارد، حجم تجارت چین و روسیه با آمریکا لااقل صد برابرتجارت آنها با ایران اس، پس آنها آمریکا را نمیگذارند ایران را انتخاب کنند. واینکه چشم بدوزیم به ایجاد ناامنی در منطقه و دفاتر ثبت نام از داوطلبان شهادت ایجاد کنیم دردی از این مملکت نخواهد کاست و در جنگ تاثیری نخواهد داشت همانطور که عراقی که هشت سال نتوانستیم شکستش دهیم در بیست روز از هم پاشید. واگر جنگی در بگیرد همه ایرانیان صدمه خواهند دید و این آمریکاست که یک بمب را هم در خاکش تجربه نخواهد کرد.

امیدوارم افرادی عاقل تر از احمدی نژاد ها سیر این پرونده را تغییر دهند تا خونی از هیچ انسانی ریخته نشود و منافع واقعی ایران صدمه نبیند. امیدوارم همچون دعایی که پاپ بندیکت شانزدهم در عید پاک کرد این پرونده به جنگ و خونریزی منجر نشود و راهی دیپلماتیک برای آن پیدا شود.