انتخابت ایران تمام شد و حال وظیفه ماست که جدا از هیجانات انتخابات درک خود را از این مجموعه مسائلی که رخ داد بالا ببریم. این انتخابات بازی های فراوان داشت و نوبری بود برای جمهوری اسلامی چه از بابت اولین انتخاباتی که به دور دوم رفت و هم از بابت دخالت و تاثیر سازماندهی شده ی نطامیان.
بازنده واقعی این انتخابات کارنامه بیست و شش ساله جمهوری اسلامی بود. اگر درست بنگریم کسانی که به نظام رای داده اند بیش از چهار میلیون نبوده اند. که شامل رای لاریجانی و کسری از آرای هاشمی بود. آرای احمدی نژاد( جدای آرای خریداری شده ) ، کروبی ،قالیباف ، معین و کسری از هاشمی همگی بر اساس تبلیغاتی جذب شد که گذشته جمهوری اسلامی را پر خطا معرفی می کرد و هریک خود را راهکاری جدید برای ایران معرفی می کردند. هاشمی سمبل انقلاب است و کارنامه سیاسی او گره خورده ی جمهوری اسلامی است ، کسی که به یک ناشناس باخت. اما احمدی نژاد که در دور دوم دوازده میلیون رای به خود افزود، آرای کروبی ، قالیباف ، ونا امیدان کم در آمد را از آن خود ساخت. کسانی که هاشمی برایشان خاطره ای خوش نبود و دولت خاتمی برایشان قابل لمس نبود. برای خیلی ها دست آورد های دولت خاتمی از دردشان نکاهیده بود و بیش از بیش از حکومت و آخوند پشیمانشان کرده بود. آنها که چشم به خارج نشین ها ندارند ، احمدی نژاد امیدی برای روی کار آمدن مردی بود که دزد نیست و دستش در این نظام آلوده نیست. او تنها دوسال سابقه شهرداری تهران ، که خاطره ای رضایت بخش برای تهرانیان است ، را با خود به همراه دارد. اگر کسی به احمدی نژاد رای داده است برای تغییر ساختار نظام بوده است ، تغییری ملموس در کم کردن اختلاف طبقاتی ، افزایش کار، و کاهش فقر ، آنهم توسط مردی از جنس مردم!
این انتخابات نشان داد که آرای خاتمی، که یک "نه" بزرگ به حکومت بود، هنوز بیست میلیون ارزش دارد و اصلاح طلبان در مصادره این اعتبار برای اصلاحات سیاسی ناموفق بوده اند. آن آرا به خاتمی همگی به یک مضمون ترجمه شد که کاری اشتباه بود و نشان داد همه دوم خردادی ها درد مشترکی نداشتند. این انتخابات نشان داد بسیاری از آرای خاتمی به احمدی نژاد ریخته شده تا او خاتمی دیگری باشد در چشم نا امیدان.
حسن دیگر این انتخابات تغییر ساختار قدرت در شکلی قابل رویت برای همگان بود. هاشمی نتنها اکبر شاه نبود و نتنها بزرگ مرد قدرتمند سایه نشین این نظام نبود بلکه او نیزچون دیگر غیر خودی های نظام ،گوش عادلی برای دادخواهی نمی شناسد و ناظران این انتخابات را شبکه ای دور از کنترل می داند.. او دخالت نظامیان را خطری می نامد بزرگ اما قدرت برخورد با کسانی که خود زمانی فرمانده اشان بوده است را ندارد. او همچون رییس مجلس دیگری از تاریخ جمهوری اسلامی، کروبی، نا امیدانه و رنجور از جفای قدرت به تاسیس حزبی جدید خواهد پرداخت. و مردم فهمیدند چه با رای دادن و چه با رای ندادن سرنوشت خویش رقم می زنند.
این انتخابت نشان داد که مردم عادی ، روشنفران و سیاستمداران ما دچار توهمند. توهماتی چون "همه دست به دست هم داده اند که رفسنجانی رییس جمهور شود" و یا" پروژه تحریم" که هدیه آزادی خواهان ایده آلیست به فاشیست بود تا افراطیون حتی بعد از اقرار به شکست ، نا باورانه به دور دوم برسند و برنده انتخابات شوند ، چیزیکه اندک جمعیتی که به معین می توانست رای دهد در خانه نشست و آزادی خواهی را پستو نشین کرد. و اگر کسی تاثیر سیاست آمریکا را در ایران را پایه تغییرات در ایران بداند ، چه دولتی از دولت احمدی نژاد برای بوش بهترمی توانست به سیاست خاورمیانه بزرگ او مشروعیتی جهانی ببخشد ؟
جنبش های دمکراسی خواه و آزادی طلب ، خوشحال باشند حد اقل چهار میلیون عضو فعال دارند و تا هشت میلیون شنونده. که خود جمعیتی هستند متمرکز از نظر عقیده و با ارزش.
ساختار جدید قدرت اما ساختاری بس تمامیت خواه تر است که پایه های قدرتش به این آسانی ها لرزان نخواهد شد. اگر شبکه مساجد یکی از پایه های انقلاب برشمرده شده اند ، اینک نتنها شبکه مساجد بلکه شبکه بسیج شهر وروستا ، بسیج ادارات ، بسیج مدارس ، بسیج دانشجویی که در دور افتاده ترین نقاط ایران راهیافته اند به نیرویی تبدیل شده اند که در ساختار ناقص دمکراسی ایران به عنوان قوی ترین نهاد غیر مستقل قابلیت تاثیر گذاری در هر انتخاباتی را دارا هستند. شبکه مالی بسیار قدرتمند بنیاد مستضعفان و دیگر بنیاد های اقتصادی وابسته و بودجه های نهاد های نظامی بهمراه فعالیت های تجاری سپاه پاسداران همگی تاری از قدرت را بهم بافته اند که کوچگ پروانه ی نقادان نظام از آن عبوری محتمل نباشد.
اما تلفیق دو دولت در یک دولت وشکل گرفتن نهاد قدرت در یک چهره ، نعمتی بزرگ است. حال دولت پنهان به میدان سیاست آشکار آمده و آنچه بکارد ، بروید. دیگر هر چه مسئولیت است ، یکدست ، در اختیار این نسل از سرکشان پنهان سیاست ایران قرار گرفته است که دو راهکار برایشان محتمل است ، اول اینکه سعی در تشدید و تقویت قدرت دست ناپذیر خود بکنند و از اصلاحات اقتصادی و کوچک سازی دولت در جهت بزرگ سازی نهاد های حکومتی استفاده کنند تا در برابر دیگر موج های انتخابات همیشه مصون بمانند و یااینکه برای برد در انتخابات آینده ، سعی می کنند درجهت رفاه عمومی ، در سیاست کوچک سازی اقتصاد دولتی ، نهاد های اقتصادی خود را هم مشمول این سیاست بکنند. هر چند این هدیه ای به مردم ایران خواهد بود ولی باتوجه به صحبتهای احمدی نزاد درمورد بورس و دیگرسیاست های تعدیل اقتصادی شانس زیادی برای این گزینه محتمل نیست. پس حکومت هرچه بگذرد در قالبی تمامیت خواه تر و مافیایی تر، با صرف منابع مالی ناشی از نفت ، در راه نفوذ هر چه بیشتر در مردم عادی و تغییر قوانین ،به نحوی که پست های انتخابی اگر تصادفا هم واگزار شدند کمترین تاثیر را در شبکه اشان داشتته باشد، فعالییت خواهند کرد. آنها در برنامه هایشان افزایش نظامی گری و کنترل اطلاعات را دستور کار خود قرار خواهند داد. روزنامه ی جدیدی باز نخواهد شد و ما بقی هم به لطف قدرت قاضی کنترل یا توقیف خواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر