چرا باید در انتخابات شرکت کرد؟
انتخابات در ایران با تمام کاستی های دمکراتیک آن تنها موقعیتی است که مردم می توانند در تعیین سرنوشت خود تاثیر گذار باشند، هرچند این تغییر بس اندک و گاه حتی فقط حرکتی نمادین باشد. تمرین دمکراسی در دو دهه گذشته به ایرانیان نشان داده است که شرکت در انتخابات ، به طور کلی درزندگی اشان موثر است. ما یاد گرفته ایم که اگر بخواهیم می توانیم کاندیدای مورد نظرمان را انتخاب کنیم و اگر در خانه بنشینیم برایمان رییس جمهوری انتخاب میشود که خواسته های حداقلی ما را هم مد نظر قرار نمی دهد. در این نوشته سعی دارم به دلایلی که برای عدم شرکت در انتخابات مطرح می شوند و هدفی دمکراسی خواهانه دارند بپردازم ودرجوابشان ضرورت شرکت در انتخابات را توضیح بدهم.
1. مخالفان شرکت در انتخابات می گویند: چون قانون اساسی ایران مورد قبول من نیست پس در انتخابات شرکت نمی کنم. این بحث غیر دمکراتیک بودن قانون اساسی ، غیر دمکراتیک بودن نحوه انتخابات ، و نا مشروع بودن نظام سیاسی ایران می شود.
دلیل ارایه شده توسط مخالفان مبانی اخلاقی دارد و مورد قبول در اندیشه لیبرال است. این راهکار به افراد جامعه اجازه میدهد تا در روند سیاسی ایی که اخلاقا با آن مشکل دارند شرکت نکنند، همچون شرکت در یک انتخابات غیر دمکراتیک برای کسی که شرط شرکت در انتخابات را دمکراتیک بودن آن میداند. این دلیل قوی ترین برهانی است که یک اندیشه انسان محور به سختی میتواند از کنار آن بگذرد.
برای اینکه برهانی قانع کننده برای این دلیل ارائه دهم اول احتیاج دارم در باب رفتار اخلاقی در سیاست ، و رفتار سیاسی بطور کلی توضیحاتی را بیان کنم. در دمکراسی شهروندان به اشکال مختلفی در اداره کشور دخالت میکنند ، رقابت می کنند، وبرای پیشرفت خواسته هایشان برنامه ریزی میکنند. یک سیستم حکومت دمکراتیک برای شهروندانش زمینه حقوقی و اقتصادی و امنیتی لازم و عادلانه ایی را مهیا میکند تا انجام فعالیت های گفته شده امکان پذیر باشد. در یک حکومت دمکراتیک همیشه اقلیتی وجود دارد که با رای اکثریت مخالف است ولی بنا بر قواعد بازی ، از قوانین پیروی میکند و در جهت تغییر قانون به نفع رای خویش آزادانه فعالیت میکند تا روزی که رای او مورد قبول اکثریت واقع شود و او به اکثریت برسد. این بازی سیاسی لازمه اش وجود ارزشهای دمکراتیک در جامعه است. وجود ارزشهای دمکراتیک درجامعه به شهروندان یک توجیه اخلاقی ارائه میکند که بتوانند از قوانینی که با اخلاقیات شخصی آنها تقابل دارد تبعیت کنند. این توجیه بر این پایه استوار است که برای منافع عمومی جامعه از جمله نظم عمومی وامکان رقابت سیاسی سالم، اقلیت مخالف از قوانین مشروع تبعیت کنند.
همانطور که می بینیم این توجیه دارای شروطی است، اول وجود یک سیستم دمکراتیک و دوم مشروعیت قانون است. بنا بر فرض اول این شروط درجامعه ما برقرار نیست.
توجیه بالا نشان میدهد که منافع عمومی و حفظ ارزشهای دمکراتیک برگزینه هایی که تنها اخلاق سیاسی را مد نظر قرار میدهند ( در سیستمی دمکراتیک) ارجحیت دارند. یکی از دلایلی که برای شرط دمکراتیک بودن سیستم و مشروع بودن قانون وجود دارد این است که میزان تعرض قوانین به حقوق شهروندی با توجه به قانون اساسی مردم سالاربسیار محدود است و حقوق اولیه شهروندان ضمانت شده است و تبعیت شهروندان از این قوانین خدشه ایی به این حقوق شهروندی نخواهد داشت.
دلیل آوردن این توجیه ایجاد یک بحث موازی است. یعنی اینکه ببینیم چطور و بر چه اساسی چنین استثنایی بوجود آماده است و براساس این اصول یک استثنای دیگر را توجیه کنیم. در شرایط موجود انتخابات در ایران، نتیجه انتخابات تاثیر مستقیمی بر اصولی دارد که استثنای بالا بر اساس آنها توجیه شده بود. دولت نهم نشان داده است که با اینکه قدرت رییس جمهور در ایران محدود است اما همین قدرت کم تاثیر بسزایی در زندگی و حقوق مردم ایران دارد. منافع عمومی ملت ایران، حقوق شهروندی مردم ایران، ارزشهای دمکراتیک ، و حرکت آزادی خواهی ملت ایران در دولت نهم به طرز نا باورانه ایی آسیب دیده است. حال این وظیفه هر شهروند است که این سوال را با خود مطرح کند که نتیجه تصمیم او در شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات چه پیامدهایی در بر دارد و با توجه به تاثیر این تصمیم بر زندگی افراد جامعه و ارزشهای کلی مورد توجه شخص کدام گزینه از نظر اخلاقی پسندیده تر است.
در این سنجش گزینه ایی که بتواند روندی رو به جلو برای جنبش های ترقی خواهانه ایرانیان را فراهم کند و بتواند ضرر سوء مدیریت های کشور را که موجب زیان عمومی شده است را کاهش دهد در مجموع نتیجه اخلاقی مثبت تری است نسبت که تصمیمی که به شکل منفعلانه، تنها خواسته سیاسی-اخلاقی یک شخص را بدون اثر مثبت شخصی ویا اجتماعی تضمین میکند.
یقینا کسی که بخاطر غیر دمکراتیک بودن شکل حکومت در ایران در انتخابات شرکت نمی کند خواسته اش دمکراتیک بودن ایران است. این خواسته نیازمند راهکارهایی است که متاسفانه در شریط امروز ایران گزینه بهتری جز برگزیدن رییس جمهوری که در معیاری حداقلی این هدف را سهولت بخشد برای آن موجود نیست. اگر ما دولت های قبل را با هم مقایسه کنیم خواهیم دید که تاثیر انتخابات در میزان بیکاری ، فقر عمومی ، فساد اجتماعی و دیگر معیارهای توسعه که از اصول مطرح شده در حقوق بشر است غیر قابل کتمان و انکار است. بنابر این وظیفه اخلاقی یک شهروند دمکراسی خواه درنظر گرفتن کلیات بحث جریان دمکراسی خواهی در ایران است و در این راه می بایست اخلاق شخصی را که در تضاد با منافع عمومی قرار میگیرد را مصلحتا در تصمیم گیری اش دخالت ندهد. با این روش منافع عمومی در شرکت در انتخابات و رای دادن به گزینه ایی است که حداکثر کمک را به نهادینه شدن ارزشهای دمکراتیک کند و تغییر ساختاری سیستم برای تضمین عدالت و آزادی سهولت بخشد.
2. دلیل دوم که مخالفان شرکت در انتخابات مطرح می کنند این است:
نتیجه انتخابات از قبل مشخص است، بنابر این در انتخابات شرکت نمیکنم.
بحث اخلاقی مربوط به این دلیل در بالا مطرح شد. حال به رد فرض این دلیل می پردازم.
جملاتی همچون نتیجه انتخابات مشخص است و یا اینکه هرکس که رهبری بخواهد انتخاب خواهد شد و اینکه رای دادی هیچ تاثیری درانتخابات پر تقلب ایران ندارد همیشه مطرح بوده است. ولی با اینکه حقایقی عینی درحقیقت این فرض وجود دارد ولی در حد کاندیداهای تایید صلاحیت شد ه انتخابات گذشته نشان داده است که خواست عمومی در نتیجه انتخابات تاثیر گذار بوده اند و نتیجه عوامل مختلف به غیر از رای مردم در انتخابات یک تاثیر حاشیه ایی بوده است. خاتمی در کمال ناباوری و در تضاد کامل با آنچه خواسته سیستم تلقی می شد با رای میلیونی مردم انتخاب شد، وقتی مردم به پای صندوق رفتند نتیجه غیر قابل تغییر بود. اما در انتخابات گذشته وقتی مردم از صندوقها قهر کردند، نتیجه انتخابات با توجه به تاثیر نهادهای دولتی رقم خورد که در صورت شرکت مردم در انتخابات این دخالت ها در نتیجه انتخابات بی تاثیرمی بودند. همانطور که همه به یاد داریم احمدی نژاد هیچ وقت کاندیدای سیستم و یا گروههای سیاسی کشور در زمان انتخابات نبود، او تنها برنده رفتار سیاسی مردم شد. بنابراین من با این فرض که نتیجه از قبل مشخص است مخالفم. اما لازم میدانم بر این نکته که انتخابات در ایران آزاد نیست و نحوه تایید صلاحیت ها کاملا غیر دمکراتیک است اشاره کنم. این را می افزایم که در همین حد که کاندیداها در ایران وارد مسابقه انتخاباتی می شوند و نظریه های گوناگون ارایه می دهند کافی است تا باور کنیم کاندیداهایی با آراء مختلف در صحنه انتخابات حضور دارند. در نتیجه باید در انتخابات شرکت کرد و نتیجه را خود رقم زد.
3. دلیل سوم مخالفان شرکت در انتخابات این است:
کاندیداها مورد قبول من نیستند، بنابر این در انتخابات شرکت نمیکنم.
رای دادن عملی است که میتواند دلالت بر تایید کاندیدای مورد نظر و یا همفکری با کاندیدای مورد نظرداشته باشد. اما این اصل وقتی برقرار است که در زمان انتخاب سلیقه های مختلف سیاسی نماینده ای در رقابت انتخاباتی میداشتند و رای شخص بر اساس انتخاب آزاد از بین همه آرای فکری حاضر صورت گرفته باشد. این یک نگاه ایده آلیستی به انتخابات است. انتخابات در ایران یک مشارکت حداقلی است به این مضمون که انتخاب بر اساس این صورت نمیگیرد که کدام گزینه بیشترین نزدیکی را با عقاید رای دهنده دارد بلکه بر اساس این است که کدام کاندیدا تاثیر کمتری در مبارزه با جنبش مردمسالاری ایران دارد. ویا اینکه کدام کاندیدا ضرر کمتری برای منافع عمومی دارد. گزینش بر اساس مصلحت شکل میگیرد. بنابر این رای به یک کاندیدا دلالت بر همفکری و یا تایید کامل کاندیدای مورد نظر ندارد. بنابر این نباید از این دلیل برای عدم شرکت در انتخابات استفاده کرد. همانطور که پیشتر اشاره شد انتخابات در ایران یک فرصت اندک برای تاثیر گذاری بر آینده سیاسی ایران است که نباید این فرصت را به دلیل نبود کاندیدای ایده آل ضایع کرد. بهترین امتحان برای گزینش کاندیدای منتخب این است که کدام یک به ایده های ما نزدیک و از مخالفان ایده های ما دور تر است.
4. چهارمین دلیل مخالفان شرکت در انتخابات این است :
رای دادن در انتخابات رای آری به این حکومت است، بنابراین در انتخابات شرکت نمیکنم.
این برهان همیشه توسط حکومت در ایران تبلیغ شده است. واقعیت این است که مشارکت سیاسی همیشه دلالتی بر تایید شکل حکومت ندارد. اگر انتخاباتی برای مشروعیت نظام بر قرار شود آنوقت رای واقعی مردم در آن انتخابات نشان دهنده تایید و یا عدم تایید نظام است. در شرایط فعلی شرکت در انتخابات تنها نشان دهنده میل مردم به تاثیر گذاری در آینده سیاسی ایران است. وقتی قبول این گزاره باعث شود که مخالفین نظام سیاسی در ایران در انتخابات شرکت نکنند، در نتیجه تاثیرآراء مخالف در سیاست ایران به صفر می رسد. و این یعنی یکدستی حکومت اکثریت و نابودی اقلیت مخالف. بنابر این می بایست در انتخابات شرکت کرد حتی اگر دولت از این مشارکت برای تبلیغات استفاده کند.
گروهی از فعالان سیاسی با قبول کلیات این بحث دعوت به عدم شرکت در انتخابات میکنند. واقعیت بحث اینجاست که اکثریت مطلق مخالف نظام لازم است تا با یک هماهنگی واحد میزان مشارکت را به چیزی نزدیک بیست درصد برساند تا نتیجه منطقی و غیر جنجالی آن وجود اکثریت ناراضی در ایران باشد. چون مشارکت چهل درصدی مشارکتی قابل قبول برای دنیای غرب است. و تا وقتی قابلیت شکل دهی و هدایت چنین اکثریت متحدی وجود ندارد، باختن در انتخابات به این بهانه بی خردی سیاسی است.
5. آخرین دلیل مخالفان شرکت در انتخابات این است:
رای ندادن بعنوان یک مبارزه و نافرمانی جهت تغییر حکومت است، بنابر این در انتخابات شرکت نمیکنم.
متاسفانه دلیل انتخاب این شکل از مبارزه بی هزینه بودن آن است. با در نظر گرفتن بارهای اخلاقی رای دادن، آسان ترین راهی که خود را فعال نشان داده رای ندادن است. نافرمانی مدنی یک راهکار بسیار پسندیده و موثر در راه دمکراسی خواهی است ولی آخرین جایی که اعمال میشود انتخابات است. هر چهار سال یکبار رای ندادن نافرمانی مدنی بعنوان یک استراتژی برای تغییر نیست. اگر راهکار نیروهای تغییر طلب و یا اصلاح طلب نافرمانی مدنی است، این روش اولا احتیاج به یک رهبری در این مبارزه دارد که فعلا وجود ندارد و دوم اینکه نافرمانی مدنی یک استراتژی بلند مدت است و احتیاج به پیگیری فعالانه دارد. رای ندادن یک عمل غیر فعال است و در این شرایط تنها به ضرر نیروهای داخلی فعال در عرصه سیاست می انجامد. معتقدم این شعار بیشتر بر گرفته از ترس کسانی است که نمیخواهند مسئولیت سیاسی قبول کنند. کسانی که به این عملکرد معتقدند می توانند با نقدی منصفانه نسبت به آنچه در انتخابات قبل اتفاق افتاد نتیجه این راهکار را مشاهده کنند. و ببینند آیا رای ندادن منافع ایران و ایرانیان را تامین کرده است؟ جواب چیزی جزاین نیست که تحریم برنده ایی جز اقلیت حاکم نداشته است.
در مجموع به نظر من رای دادن یک حق ، یک امتیاز، و یک مسئولیت است . رسیدن به این نقطه نظر ایده آلیستی که شهروندان بتوانند رای دهند مبارزات و هزینه های زیادی برای مردم ما داشته است. درست است که انتخابات ایران بخاطر نظارت استصوابی و دیگر کاستی ها با آرمانهای دمکراتیک فاصله دارد اما دلیلی برای ضایع کردن این حق برای ما وجود ندارد. ما باید مسولیت این رای را قبول کنیم ودر جهت منافع ملت ایران در یک برداشت عملگرایانه از این حق به نحو احسن استفاده کنیم. باید مسئولیت قبول کنیم ودر آینده کشورمان نقش داشته باشیم، بخاطرایران و آینده نسلهایی که امروز این مسئولیت را به دست ما سپرده اند. رای دادن وتقابل با احساسات و اخلاقیاتمان یک مبارزه است، یک تمرین است، یک عمل بالغ است ، یک حرکت معنا دار است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر